کد مطلب:150277 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

گفتنی هایی ماوراء حروف و کلمات
برای درك حركات و سكنات ائمه «علیهم السلام» باید با زبانی دیگر آشنا شویم، چرا كه ائمه با زبان عادی حرف نزده اند، یعنی اصلا حروف كربلا، حروفی نیست كه فقط در كتاب ها بنویسند، حروفش خود آدم ها و اعمال آنهاست حروف آن ها حركات، سكنات و گفتار آدم هاست. به عنوان مثال ببینید كه انسان چگونه نماز می خواند، كمی می ایستد، پس از آن خم می شود و، بعد سجده می رود و الی آخر، می بینید كه در نماز حركات، فوق الفاظ معنی می دهد. به حادثه غدیرخم توجه بفرمایید، در آن هوای گرم پیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند جهاز شتر را بر روی هم سوار كنند، پس از آن خودشان به همراه علی علیه السلام بالای جهازها می روند و دست علی علیه السلام را آنقدر بالا می برند كه به نقل تاریخ، سفیدی زیر بغل هر دوی آنها پیدا شد، این كارها برای چیست؟ مگر نمی توانستند بدون این حركات حرف خود را بزنند و بگویند علی علیه السلام نایب بعد از من است؟ سؤال این است كه چرا این حركات را انجام دادند. آیا به همان صورت نمی شد؟ نه، چون در سیره پیامبر و ائمه «علیهم السلام» فقط حرف نیست، یك سری حركات با معنائی كنار آن حرف ها هم مشاهده می شود. نمونه عجیب تر آن مراسم حج است، اگر یك نفر بیرون از دایره مسلمین به حج نگاه كند می گوید آخر چرا مسلمانان این كارها را انجام می دهند؟ به این سه ستون سنگ می زنند و می گویند شیطان است!! عقلشان كجا رفته است؟ اینها كه شیطان نیست، سنگ است، بعد هم از این طرف صفا به آن طرف مروه قسمتی را به صورت هروله می دوند، اینها یعنی چه؟ بعد هم دور یك خانه خالی می گردند! یعنی اگر از بیرون عالم دین به این حادثه ها نگاه كنید هیچ چیز نمی فهمید، شما در فرهنگ دین هستید كه اینها را می فهمید و احساس می كنید. یكی از دانشمندان می گوید: «اگر با مومنان نباشی، هرگز بیرون از دایره ایمان، هیچ چیزی از حیات ایمانی را نخواهی فهمید».

چرا برای شما این قدر مهم است كه به مكه مكرمه بروید و دور این خانه خالی بگردید و به اوج انسانی برسید؟ برای این كه فقط گفتن، دینداری نیست، شما به حج دقت كنید، ظاهرش كه مشخص است، یعنی آیا می شود به قول كاراته كارها در حالت «ذن» بروی و ذهنت را متمركز كنی و فرض كنی شیطانی در جلویت ایستاده است و


بعد به آن سنگ بزنی؟! آیا انسان با این كار به جایی می رسد؟ باید سنگی با اندازه خاصی پیدا كنی و بعد به ستونی كه نماد شیطانی است بزنی تا به آن نتایج عالیه دست پیدا كنی. چون در دل نظام انسانی علاوه بر معانی و گفتار، حركاتی وجود دارد كه انسان را در یك عالم متعالی وارد می كند.

وقتی متوجه باشیم حقایقی در هستی وجود دارد كه چون به صورت لفظ و كلمه درآیند، دیگر آن حقایق نیستند و كلمات ظرف مناسبی برای ارائه آنها نخواهد بود آنگاه متوجه می شویم كه در كربلا چه گذشته است و چرا كربلا ذخیره ای نیروبخش برای حیات بشری است. چرا كه در حركات و سكنات امام علیه السلام و اصحاب بزرگوارشان حقایقی ناگفتنی ولی عمل كردنی هست كه به اندازه ی قامت همه انسانیت بلند است و انسان هوشمند باید تمام اندیشه خود را به كار گیرد تا از آن حقایق سر درآورد و این جاست كه ما اصرار داریم باید از همان ابتدا، نوع نگاهمان را به كربلا مشخص كنیم، آیا كربلا حادثه ای است كه اتفاقی پیش آمده یا صحنه آرایی انسانی متعالی است تا ناگفتنی ها را با عمل بگوید و بشریت را به چیزی فراتر از محتوای كلمات بكشاند؟

شما در نماز سجده نكن و بگو «سبحان ربی الاعلی و بحمده» آیا این به تمام معنا انجام شدنی است؟ یا تا به سجده نروی و این لفظ را نگویی، و اقعیت «اعلی» بودن حضرت حق به قلبت جاری نمی شود، چون تو با سجده خاك نشده ای تا اعلی بودن حق معنی پیدا كند. اینجا لفظ تنها نمی تواند حرفش را بزند، وقتی این موضوع را متوجه شدیم كه تنها الفاظ در مقام معنا كافی نیستند متوجه خواهیم شد كه در كربلا چه گذشته است و چرا كربلا ذخیره ای نیروبخش برای حیات بشریت است الفبای كربلا، فوق كتاب دائرةالمعارف است، كربلا قرآن مجسم است. شنیده اید در روز عاشورا حضرت یك سر به خیمه ها می آمدند و پس از آن به طرف میدان می رفتند بعد كه همه اصحاب و بنی هاشم كشته شدند حضرت فریاد زدند: «هل من ناصر


ینصرنی»؟ آیا حضرت نمی داند كه كسی باقی نمانده است تا به كمك او بیاید؟ او چه می گوید؟ منظورش چیست؟ این است كه عزیزان باید دقت داشته باشند كه زبان امام، زبان ارائه حقایقی است كه فوق الفاظ است و باید تمام كربلا واقع بشود تا آن حقایق ظهور پیدا كند. پس این را بدانید كه در هر كلامی و حركتی حتی در كوچكترین حركات كربلا معانی تو در تویی وجود دارد كه نباید از آن ساده گذشت. بنده در آن بحث «نگرشی به كربلا با چشم عقل و عاطفه» تلاشم این بود كه بگویم، امام حسین علیه السلام مأمور ساختن این صحنه است و اینجا می گویم كه این صحنه پیام دارد، به این صحنه با دقت نگاه كنید، آنقدر نگاه كنید تا به ناگفتنی ها یعنی به سر الله برسید، اگر می خواهید به سر الله برسید نیت كنید تا در كربلا از حركات و سكنات امام علیه السلام به سر الله برسید، آن وقت خواهید رسید. در كلام مبارك خود اهل البیت است كه شما سر الله بخواهید، آنها هم به شما خواهند داد و این جاست كه یك قدم از فكر و اندیشه پا را باید بالاتر بگذاری و آن وارد میدان محبت شدن است و برای اینكه به این میدان وارد شوی خودشان تو را به اشك می رسانند تا این راه را درست تر و آسان تر طی كند و ناگفتنی ها را در اعمال بیابی.

صحنه كربلا صحنه ی ظهور حكمت حسینی است، نهضت حسینی، حكمت حسینی است حكمتی كه می خواهد انسان را از پوچی و بی خودی و سردی و سرگردانی نجات دهد.

خواهش من از شما این است كه به این نكته دقت كنید كه حسین علیه السلام یك آدم عصبانی نیست كه می خواهید یزید را بكشد، حسین علیه السلام حكیمی است كه می خواهد انسان را نجات دهد و در این شرایط برای نجات انسان بهترین كار را انجام داده است و راه محبت و عشق را كه مغز اسلام است به شور و غلیان آورد، شما این را بدانید كه بدتر از حكومت یزید وجود نخواهد داشت و آنگاه است كه هر كس به جبهه مقابل آن نظر بیندازید می تواند به سر الله برسد، خودش باشد و كربلا. تلاش كنید و تصمیم بگیرید كه به كربلا نگاه كنید، آرام آرام ان شاءالله به آن مقامی كه باید و شایسته


است خواهید رسید. برای اینكه منظورم روشن شود مثالی می زنم، شما به این نوری كه در این اطاق هست نگاه كنید، چه می بینید؟ هیچ چیز نمی بینید، اما آیا نور هست یا نیست؟ شما نور را نمی بینید اما واقعیت این است كه نور هست، در خصوص دین نیز موضوع همین طور است از آیت الله مطهری (ره) نقل شده كه ایشان گفته اند خدمت جناب آقای هاشم حداد - از عرفای بزرگ و شاگرد آیت الله قاضی طباطبایی - رسیدم، آقای حداد به من فرمود كه شیخ مرتضی چطوری نماز می خوانی؟ من گفتم آقا روی معانی الفاظ تمركز می كنم و حواسم را جمع می كنم، آقا فرمودند پس كی نماز می خوانی؟ تو كه معنا می خوانی؟ شهید مطهری به آیت الله حسینی تهرانی فرموده بودند، بعد كه از محضر آقا بیرون آمدم، فكر كردم، دیدم كه ایشان راست می گویند، راستی پس من كی نماز می خوانم؟ من و شما كی نماز می خوانیم؟ اگر تصمیم بگیریم و با فكر نماز بخوانیم آنگاه نماز می خوانیم؟ من اگر گفتم الله اكبر، اگر فكر كنم می دانم كه گفته ایم الله اكبر، ولی از این طریق كه ارتباط برقرار نمی شود، چرا كه تصمیم گرفتم تا بگویم الله اكبر، پس چكار كنم؟ هیچ، فقط نماز بخوانم، شما از اول جلسه تا حالا در حال گوش دادن به من بودید آیا دائما تصمیم می گرفتید گوش بدهید یا همینطور گوش می دادید؟ كربلا خودش، خودش را برای شما روشن می كند، شما فقط بگردید كربلا را پیدا كنید، شما بروید رو به سوی خدا بایستید و نماز بخوانید. این كلمات انگشت اشاره است، نه مقصد، شما وقتی در نماز می گویید «الله اكبر» دیگر خود را در حضور حس می كنید نه اینكه در الفاظ مانده باشید. باید برسید به آن مقامی كه وقتی می گویید «الله اكبر» آماده عروج در نماز باشید درباره حالات یكی از عرفا داریم كه می گویند آن قدر پیر شده بود كه اصلا نمی توانست روی پای خودش بایستد، فقط وقت نماز كه فرامی رسید، بلند می شد و نماز خود را می خواند و پس از آن دوباره روی زمین می افتاد، در روز قیامت هم همینطور است، یعنی می بینیم كه آن نمازهای واقعی كه خوانده ایم ما را به جلو می برد و آن حرفهای بیهوده ای كه كنار هم نشسته ایم و زده ایم فشار به ما می آورد، اطرافمان را تاریك می كند و باز نماز است كه به سراغمان می آید و دستمان را می گیرد، شما ان شاءالله در


نماز به لطف خدا به جلو می روید، در كربلا موضوع همین گونه است كربلا خودش یك حقیقت بزرگ است. مگر این موضوع را در روایات نشینده اید كه قبل از اینكه واقعه كربلا به وجود آید، وقتی جبرائیل به یاد كربلا می افتاد بغض گلویش را می گرفت و گریه می كرد؟ یا اینكه ملائكه از روزی كه كربلا واقع شد تا قیامت گریه می كنند؟ اینها یعنی چه؟ یعنی توجه همه مقامات غیبی متعالی به سوی كربلاست. ملائكه یعنی چه؟ یعنی ذوات مقدس غیبی. هر دل زنده ای در صحنه كربلا در حال توجه است و اشك است و محبت است و شور است و ادامه یك سیر متعالی، و برای همین هم معتقدم زیارت عاشورا یك سیر متعالی است.

پس تأكیدم این است كه كربلا یك حقیقت است و اگر آن را درست بشناسیم و به آن توجه كنیم، اسراری به ما خواهد داد، آن وقت است كه امام خمینی (ره) - بنیان گذار جمهوری اسلامی - را به خوبی می فهمیم چرا كه او شاگرد كربلاست، عظمت این انقلاب هم به كربلایی بودنش است نه به ساخت پارك و میدان! باید تلاش كنید تا كربلایی ها را خوب بشناسید در غیر این صورت رهرو كسانی می شوید كه پشت به قبله مسلمین كتاب و مقاله می نویسند. آری با پشت كردن به قبله مسلمین می نویسند. فرهنگ كربلا چشم آدم را به یك دنیای دیگری می گشاید و انسان قدرت فهمیدن حق و باطل را به دست می آورد، كربلا حقیقتی شكست ناپذیر است، امام (ره) كی شكست خورد؟ آیا اصلا شكست برای امام خمینی (ره) معنی می دهد؟ چرا شكست برای امثال بنی صدر و قطب زاده و خیلی های دیگر معنا می دهد ولی برای امام خمینی (ره) معنا نمی دهد؟ هر بلایی كه می خواستند سر امام (ره) آوردند، زندانشان نمودند، تبعیدشان كردند، حتی راضی نشدند كه امام در نجف بمانند، با همه این احوال كسی كه كربلایی شد شكست نخواهد خورد. در بحث «كربلا مبارزه با پوچی ها» همه حرف من یك جمله است و آن اینكه در فرهنگ كربلا شكست مطلقا وجود ندارد، چون فرهنگ كربلا، فرهنگ ارتباط با سر الله است هر چند كه عبیدالله بن زیاد بدبخت خودش را پیروز می داند و حسین را شكست خورده می پندارد، اصلا در حكمت حسینی شكست وجود ندارد و امید آن دارم تا همه ما وارد آن


شویم و به اسرار آن دست پیدا كنیم.

آری! صحنه ی كربلا، صحنه ی ظهور حكمت حسینی است حكمتی كه می خواهد انسان را از پوچی و سرگردانی نجات دهد، حسین علیه السلام نیامده است تا صرفا یزید را بكشد، حسین حكیمی است كه می خواهد انسان را نجات دهد و برای نجات انسان بهترین كار را كه ممكن بود انجام بدهد، انجام داد، سلام ما بر حسین علیه السلام و یارانش.

و السلام علیكم و رحمة الله و بركاته